دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را


از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را

 


دخـتر زیـبای جنگل های آرام شمال !


از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟

 


آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد


خلق ، رد بوسه ی من روی بازوی تو را


 

چشمهایت را مراقب باش ، می ترسم سگان


عــاقبت در آتـش انــدازنـد آهــوی تو را


 

کاش جای زندگی کردن در آغوشت ، خدا


قسمتم مـی کرد مردن روی زاــنوی تو را


گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست

چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست

 

خنده کن تا جای خون درمن عسل جاری کنی

بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست

 

فتنه ها افتاده بین روسری های سرت

خون به پا کردی، ببین! دعوا سرموهای توست

 

کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست

یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست

 

فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر

لشکری آماده پشت برج و باروهای توست

 

شهر را دارد به هم می ریزد امشب ، جمع کن

سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست

 

کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان وبرقص

زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست

 

□□□

 

خوش به حال من که می میرم برایت اینهمه

مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست

خمیازه‌های کش‌دار، سیگار پشت سیگار
شب گوشه‌ای به ناچار، سیگار پشت سیگار
این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست
لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار

پای چپ جهان را، با اره‌ای بریدن
چپ پاچه‌های شلوار، سیگار پشت سیگار
در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد
پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار

بر سنگفرش کوچه، خوابیده بی‌سرانجام
این مرده کفن خوار، سیگار پشت سیگار
صد صندلی در این ختم، بی‌سرنشین کبودند
مردی تکیده بیزار، سیگار پشت سیگار

تصعید لاله گوش، با جیغ‌های رنگی
شک و شروع انکار، سیگار پشت سیگار
مردم از این رهایی، در کوچه‌های بن‌بست
انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار

این پنچ پنجه امشب، هم خوابگان خاکند
بدرود دست و گیتار، سیگار پشت سیگار
ماسیده شد تماشا، بر میله میله پولاد
در یک تنور نمدار، سیگار پشت سیگار

صد لنز بی‌ترحم، در چشم شهر جوشید
وین شاعران بیکار، سیگار پشت سیگار
در لابلای هر متن، این صحنه تا ابد هست
مردی به حال اقرار، سیگار پشت سیگار

اسطوره‌های خاین، در لابلای تاریخ
خوابند عین کفتار، سیگار پشت سیگار
عکس تو بود و قصّه، قاب تو بود و انکار
کوبیدمش به دیوار، سیگار پشت سیگار

مبهوت رد دودم، این شکوه‌ها قدیمیست
تسلیم اصل تکرار، سیگار پشت سیگار
کانسرو شعر سیگار، تاریخ انقضاء خورد
سه، یک، ممیز چهار، سیگار پشت سیگار

ته مانده‌های سیگار، در استکانی از چای
هاجند و واج انگار، سیگار پشت سیگار
خودکار من قدیمی‌ست، گاهی نمی‌نویسد
یک مارک بی‌خریدار، سیگار پشت سیگار

قطارِ خطّ لبت راهی سمرقند است



بلیت یک سره‌ از اصفهان بگو چند است؟



 

عجب گلــــی زده‌ای بـــاز گوشـــه‌ی مـویت



تو ای همیشه برنده ! شماره‌ات چند است؟



 

بــــه تــــوپ گـرد دلـــم بــاز دست رد نزنی



مگر «نود» تو ندیدی عزیز من «هَند» است



 

همین که می‌زنی‌اَش مثل بید می‌لرزم



کلید کُنتر برق است یا که لبخند است؟



 

نگاه مست تــو تبلیغ آب انگور است



لبت نشان تجاری شرکت قند است



 

بِ ... بِ ... ببین کـــه زبــانم دوبــاره بند آمد



زی... زی... زی... زیرِسر برق آن گلوبند است



 

نشسته نرمیِ شالی به روی شانه‌ی تو



شبیه برف سفیدی که بر دماوند است

 



دوبـــاره شاعر «جغرافیَ» ت شدم، آخر



گلی جوانی و «تاریخ» از تو شرمنده ست



 

چرا اهالــی این شهر عـــاشقت نشونــد ؟



چنین که عطر تو در کوچه‌ها پراکنده است



 

به چشم‌های تو فرهادها نمی‌آیند



نگاه تو پی یک صید آبرومند است



 

هزار «قیصر» و «قاسم» فدای چشمانت



بِکُش! حلال! مگر خون‌بهای ما چند است؟



 

نگاه خسته‌ی عاشق کبوتر جَلدی است



اگر چه مــی‌پرد امــا همیشه پابند است



 

نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد



و گفت: روزی عشاق با خداوند است



 

رسیـــدی و غــزلـــم را دوبـــاره دود  گرفت



نترس – آه کسی نیست - دود اسفند است